نهادهاي اجتماعي و همبستگي ملي

سيد حسين حسيني


 

http://www.isca.ac.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=92
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

چكيده
نهادهاي اجتماعي اصطلاحي است جامعه شناختي، كه به ساحت وساختي پردوام از الگوهاي رفتاري، نقش ها و تعاملات انساني ـاجتماعي اطلاق مي شود، كه بنا به ضرورت و نياز اجتماعي، فرهنگي،سياسي و اقتصادي جوامع شكل گرفته و با ويژگي هايي چون هدفمندي،دارا بودن چار چوب و يكپارچگي ساختاري، دوام و پاياني نسبي، پويايي و انطباق پذيري، وجود هنجارها و ارزش هاي مدون و غير مدون موردشناسايي قرار مي گيرند، كه ايجاد هماهنگي و ثبات، تعميق همبستگي ملي و جامعه پذيري سياسي، به عنوان مهم ترين برآيند و كاركرد ووظايف آن محسوب مي شود. به عبارتي مي توان گفت : همبستگي ملي در مفهوم عام، محصولكاركرد و تعامل متناسب مردم، دولت و نهادهاي اجتماعي است و با مفهوم مشروعيت پيوند ناگسستني دارد.

مقدمه
تحولات شتابان جهان معاصر، تغيير در منابع و ماهيت قدرت،مشروعيت، نگرش ها و رويكردها، افزايش تعاملات فراگير ملي،منطقه اي و بين المللي، به ويژه تحولات گسترده در سطح منطقه وكشورهاي همسايه، موضوع همبستگي ملي و انسجام اجتماعي را به يكي از دل مشغولي ها و اولويت هاي جامعه سياسي ايران مبدل ساخته است.
در حالي كه وفاق، وحدت، يكپارچگي و انسجام اجتماعي، مفاهيمي باريشه هاي تاريخي چند هزار ساله و به قدمت حيات اجتماعي بشرهستند؛ همبستگي ملي مفهومي است جديد كه از زمان شكل گيري دولت هاي ملي در دو قرن اخير پديدار شده است.
اين در حالي است كه همبستگي ملي در مفهوم عام، محصول كاركرد وتعامل متناسب مردم، دولت و نهادهاي اجتماعي است، كه حذف و بدكاركردي هر يك از نهادها، به كل همبستگي ملي خلل وارد مي سازد وباعث ايجاد مانع در راه توسعه مي شود. در نتيجه تقويت نهادهاي اجتماعي در جهان جهاني شده به عنوان اساس همبستگي ملي، كارايي بهتري در مسير توسعه و پيشرفت خواهد داشت.

الف. زبان و همبستگي ملي
زبان پارسي و همبستگي ملي
ايران همواره در تاريخ تحولات خويش، از دورترين روزگاران، سرزمين تيره ها و تبارهاي گوناگون بوده است. همه اين تبارها و تيره ها كه گه گاه زبان ها و پاره فرهنگ هايي گوناگوني نيز داشته اند، در پهنه ايران زمين در كنار يكديگر مي زيسته اند.
آنچه اين تيره ها و تبارها را به يكديگر پيوند داده، زبان و فرهنگ فراگير ايران بوده است.
اين زبان، كه زبان پارسي دري است، زباني است نغز و دلاويز، چونان زبان فراگير ديواني و فرهنگي و ادبي، در سراسر ايران زمين و دربرهه هايي از تاريخ در پهنه اي از گيتي گسترش و روايي يافته و به گونه اي جهان شاهي شگرف فرهنگي را پديد آورده است.
در روزگار ما نيز زبان پارسي دري، با هر ديد و داوري، همان رشته پيونداست كه تيره ها و تبارهاي ايراني را در پهنه ايران زمين به يكديگر پيوندمي دهد. در اين روزگار پر آشوب كه روزگار گسستن ها است، بيش از هرزماني به پيوند و همبستگي و يكپارچگي نياز داريم. از همين روي بايدزبان پارسي را كه استوارترين رشته پيوند و نيرومندترين و كارسازترين ابزار همدلي و همبستگي مان است، پاس بداريم.

سياست زباني در روند جهاني شدن
با توجه به گسترش بي سابقه زبان انگليسي متعاقب پديده جهاني شدن، تأثير آن بر جنبه هاي گوناگون زندگي در جوامعي چون ايران قابل تأمل است و اين مسئله به عنوان چالش جديدي براي كشورهاي غيرانگليسي زبان قابل طرح است.
با توجه به بررسي تجربه ساير كشورهاي آسيايي در خصوص اين موضوع، اين سؤال به ذهن متبادر مي شود كه سياست زباني ايران، دراين رابطه چه نقشي مي تواند ايفا كند؟ چگونه دولت ايران توانسته يامي تواند ساختار هويت فرهنگي - ملي خود را حفظ كند و همزمان به يك زبان خارجي كه حاوي ارزش ها، فرهنگ ها و سنت هاي متفاوتي است، اجازه عرض اندام و پيشرفت مي دهد؟
در پاسخ بايد گفت : سياست هاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران درخصوص جهاني شدن، در عرصه فرهنگ و در مدار ملي، حكايت از آن دارد كه بايد به زبان خارجي به عنوان مهارت مورد نياز و نه عامل هويت برانداز نظر داشت. از اين رو كاربرد آن در جامعه به گونه اي بايد مهار شودكه هويت ملي به مخاطره نيفتد.
با توجه به آنكه مديريت يا سياست زباني، شكلي از دخالت زباني است كه در سطح ملي، در خصوص اولويت هاي زبان تصميم مي گيرد و ناگزيراز تكيه بر ايدئولوژي هاي زباني به عنوان باورهاي زيربنايي است. بربرنامه ريزي صريح و دقيق زباني و بر ارزش هاي فرهنگي - اسلامي ونيز بر نقش ابزاري زبان انگليسي به عنوان زبان ميانجي با نگاهي به تجربه ديگر كشورها تأكيد مي شود.

لهجه ايراني زبان آذري و نقش رسانه ها در تقويت و تضعيف آن
با توجه به مطالب گذشته، سؤالاتي كه قابل طرح است اين است كه آيازبان هاي محلي، از جمله زبان آذري تحديدي براي همبستگي ملي ايرانيان است ؟ يا اينكه براي تعريف و تقويت هويت ملي ايرانيان بايدزبان هاي محلي، از جمله زبان آذري تضعيف، تحديد يا حذف شود؟نقش رسانه هاي ملي، به ويژه صدا و سيما به عنوان يك رسانه ملي دربهره گيري از ظرفيت هاي زبان آذري و متون موجود در آن در جهت تقويت انسجام ملي ايرانيان چگونه است ؟ در جواب بايد گفت : لهجه مردم تبريز به عنوان لهجه و نماد ايرانيان در زبان آذري مورد توجه است ؟ تقويت لهجه - و مكتب ادبي - تبريز در مقابل لهجه - و ادبيات باكو در زبان آذري در نهايت منجر به تقويت وحدت ملي ايرانيان شده وموج تهاجمي واژگان وارداتي از جمهوري آذربايجان را به چالش خواهدكشيد. لذا عدم توجه به اين مقوله،منجر به تعريف غير رسمي گرامر،فونوتيك به رواج شيوه نگارشي كه در سال هاي اخير با الگو برداري ازالفباي كريل و لاتين در مطبوعات مناطق آذري نشين در حال رواج وتثبيت است، باعث ظهور موج جديدي با عنوان تغيير الفبا از الفباي فارسي (براي زبان آذري) به الفباي لاتين و يكسان سازي الفبا درآذربايجان واحد مطروحه از سوي عناصر تجزيه طلب خواهد شد.
بنابراين نقش رسانه هاي مكتوب، مطبوعات محلي، نويسندگان وروشنفكران آذري زبان، صدا و سيما و شبكه هاي استاني اين رسانه دراين ميان قابل توجه است و عدم توجه به اين موضوع، ادبيات مكتوب غير رسمي را در سال هاي آتي ايجاد خواهد كرد، كه در نهايت، در كنارشيوه جديد و در حال رواج، انديشه هاي تجزيه طلبانه را نيز در ميان قشرتحصيل كرده و نيز عامه مردم رواج خواهد داد.

ب. آموزش و همبستگي ملي
هويت و همبستگي ملي كتاب هاي درسي آموزش و پرورش
نظام آموزشي،در شكل دهي به هويت ملي هر ملت در مقام ركني اصيل از اركان هويتي كشورها، نقش بي بديلي به عهده دارد. تحليل وبررسي علمي مواد به كار رفته در نظام آموزشي وشيوه ارائه آنها به طورمستقيم و غير مستقيم و نيز بسامد كاربرد هر يك از مؤلفه هاي اصلي وفرعي نسبت به يكديگر، موضوع بررسي كارشناسانه است. مقايسه اين مؤلفه ها با يكديگر و جريان عمومي فرهنگ كشور، ابزار مناسبي براي ترسيم نقشه كلان سياست فرهنگي هر كشور خواهد بود. برخي نويسندگان در راستاي موضوع حاضر به تحليل و بررسي شانزده جلد ازكتاب هاي درسي تاريخ، جامعه شناسي، زبان و ادبيات فارسي، رشته هاي علوم تجربي، علوم انساني، رياضي و فيزيك در مقطع متوسطه پرادخته و از اين طريق به دنبال بررسي انعكاس مؤلفه هاي هويت ملي ومصاديق آن بودند.
بنابراين با فهم جايگاه مدرسه و نظام آموزشي مي توان گفت :متمركزترين و پرداخته ترين فعاليت در راستاي تقويت يا تضعيف مؤلفه هاي همبستگي ملي، احساس تعلق و هويت در كتب درسي آموزش و پرورش است كه امري قابل توجه است.

كتب درسي دوره ابتدايي و هبستگي ملي
دوره ابتدايي، در مراحل مختلف آموزش و پرورش، نقش اساسي وبنيادي در تربيت افراد دارد. اين دوره، كودكاني را شامل مي شود كه درسنين شش تا ده سالگي قرار دارند. حافظه نيرومند، علاقه وافر به يادگيري، كنجكاوي جهت دار و هدفمند، الگو برداري و تقليد از ديگران و تمايل به ارتباط با ديگر كودكان و همسالان، از جمله ويژگي هاي كودكان در اين دوران است. در دوران ابتدايي، ميزان تأثير پذيري ويادگيري كودكان بسيار بالا است و در برنامه آموزشي دوره دبستان، برايجاد همبستگي ملي تأكيد فراوان شده و كتب درسي آن به گونه اي تدوين و طراحي شده كه مطالعه و آموزش آنها روح همبستگي ملي وجمعي را در بين دانش آموزان ايجاد و تقويت مي كند. به گونه اي كه شاهد هستيم براي تحقق اين هدف، در كتب درسي دوره ابتدايي،فصلي به مسائل ملي - ميهني اختصاص يافته، كه در آنها به صورت مستقيم بر ايجاد همبستگي ملي تاكيد شده است.
با اين همه، مطالب كتب درسي دوره ابتدايي و برنامه آموزشي دوره ابتدايي در جهت تحقق همبستگي ملي به حساب مي آيد كه اصلاح آنهامي تواند هر چه بهتر و بيشتر به تحقق اهداف آموزشي مورد نظر در ارائه دروس مرتبط با موضوع همبستگي ملي كمك كند.

ج. رسانه و همبستگي ملي
صدا و سيما به عنوان نهاد اجتماعي، رابطه اي دو سويه با جامعه دارد، ازيك سو از روندهاي موجود در جامعه تأثير مي پذيرد، كه با اين حساب متغيري است وابسته به جامعه كه تابع تحولات و روندهاي اجتماعي است. از سوي ديگر، در جامعه تأثير مي گذارد و به صورت متغيري مستقل عمل مي كند، كه نه تنها تابع روندها و تحولات اجتماعي نيست،بلكه بر آنها تأثير مي گذارد و به سمت و سوي مورد نظر خود هدايت مي كند.
سيماي جمهوري اسلامي ايران، به عنوان فراگيرترين و پرمخاطب ترين رسانه در داخل كشور، نقش بسيار حياتي در چگونگي ساخته شدن واقعيت اجتماعي، از جمله در چگونگي تعريف روابط ميان گروه هاي اجتماعي در ايران بر عهده دارد.
فايده تلاش جهت فهم بازنمايي هاي رسانه اي در ايران و تحليل تصاوير رسانه اي گروه هاي قومي در سيماي جمهوري اسلامي ايران ؛نخست فارغ از اينكه سياست هاي رسانه اي همانند سيماي جمهوري اسلامي ايران درباره قوميت ها تا كنون چه بوده و چه تغييراتي كرده است. آگاهي از ادراك اعضاي قومي مي تواند شناخت بهتري ازمشكلات رسانه مذكور در قبال قوميت ها به دست دهد و مسئولان آن رادر سياست گذاري بهتر ياري كند.
دوم، چنين مطالعه اي، گامي در جهت فهم نظري فرايند شكل گيري هويت هاي اجتماعي محسوب مي شود كه در نتيجه تأثير اين نهاد برروندهاي اجتماعي و تقويت جريان هاي همگرايانه در جامعه، براي ايجاد همبستگي ملي از كاركردهاي اين نهاد اجتماعي ناشي مي شود،كه عبارتنداز:
1. ايجاد روح جمعي و خود آگاهي ملي ؛
2. هماهنگ سازي هنجارهاي اجتماعي ؛
3. يكپارچه سازي فرهنگي ؛
4. تقويت روندجامعه پذيري و اجتماعي شدن ؛
5. ترسيم چشم انداز و ايده آل هاي مشترك.

د. دين، مذهب و همبستگي ملي
از جمله آموزه هاي مهم دين براي رسيدن جامعه به توسعه و پيشرفت،دستور به همبستگي اجتماعي و انسجام ملي است.
در ميان منابع اجتماعي اسلام، شايد كمتر منبعي را بتوان يافت كه به همبستگي و انسجام اجتماعي و گروهي نپرداخته باشد. همبستگي اجتماعي به عنوان يكي از مهم ترين مؤلفه هاي ارتباط اجتماعي ومبناي كنش انسانها به شمار مي آيد.
خداي سبحان با نصب كعبه توسط ابراهيم و زنده كردن آن توسطپيامبراسلام (ص) مكاني را مقرر كرد تا تمامي مسلمانان بر گرد آن حلقه زده و با طواف در اطراف كعبه مقدس، اعلام كنند كه همت و هدف همه مسلمانان در راستاي كلمه توحيد است و همه در يك مسير گام برمي دارند.
تجلي وحدت اسلامي، از جمله مسائلي است كه همواره در هنراسلامي جلوه گري كرده و اين ادعا در بررسي بسياري از هنرها، از جمله نگارگري اسلامي مشهود است.
در نتيجه بايد گفت : آيين هاي مذهبي، واقعيت هاي اجتماعي اي هستند كه نقش انكار ناپذيري در جامعه دارند و مي توانيم آن را به عنوان مايه همبستگي جامعه در نظر بگيريم. آيين هاي مذهبي زاييده مناسك بوده و مناسك، احساس مذهبي را ايجاد، تقويت و تجديدمي كنند و حس همبستگي ملي را تشديد كرده و شركت كنندگان را به اهميت گروه و جامعه در قالب آيين هاي مذهبي آگاه مي سازند.

و. سياست و همبستگي ملي
سياست گذاري هاي هويتي در جمهوري اسلامي ايران
سياست گذاري هاي هويتي، يكي از محوري ترين حوزه هاي سياست گذاري در هر نظام سياسي در چار چوب چشم انداز نهايي همبستگي واتحاد ملي است.
اهميت چنين حوزه اي، از آن جهت است كه استمرار حيات هر نظام سياسي در گرو خط مشي ها و راهبردهاي انسجام و همبسته سازي است كه در ارتباط با مباني هويت جامعه قرار گيرد.
سياست گذاران در اين زمينه مي كوشند با جلوگيري از تبديل تفاوت هابه عاملي براي تفرقه، تجزيه و از هم گسيختگي اجتماعي، حفظهمزيستي مسالمت آميز و ايجاد رويه هاي آشتي گرايانه و مشروع به خواسته ها و تقاضاي افراد و گروه هاي اجتماعي پاسخ دهند. ايران كشوري با تنوع فرهنگي است و از اين رو، تدوين سياست هاي ويژه اي براي مديريت چنين جامعه اي ضرورت دارد.
در اين راستا، سرشت نظام سياسي، جايگاه و نقش مردم، تلقي ها ونگرش هاي سياسي - ايدئولوژيك، ساز و كارهاي رسمي و غير رسمي تعبيه شده در مديريت و سياستگذاري هاي هويتي مي تواند نقش قابل ملاحظه اي داشته باشد.

جايگاه هويت و همبستگي در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
دو مؤلفه ايرانيت و اسلاميت، چنان در يكديگر در آميخته اند، كه مهم ترين تحولات اجتماعي و سياسي در ايران تحت تأثير برآيند آنهابوده است. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر دو عنصرايرانيت و اسلاميت، اديان، مذاهب و اقوام حتي خرده فرهنگ هاي محلي را نيز به رسميت مي شناسد و در عين حال، زبان و خط فارسي رامشترك ملت دانسته و به آنها رسميت مي بخشد.
مطالعه قانون اساسي نشان مي دهد اين انديشه در قالب اصول مختلف اين قانون به عنوان منظومه هويتي ايرانيان تدوين شده است در سه اصل دوازدهم، سيزدهم و چهار دهم اعتقاد قانونگذار به تكثرديني و مذهبي را روشن مي سازد و مذاهب گوناگون در آن به رسميت شناخته شده و حقوق فرهنگي براي پيروان آن

Copyright © by همبستگی شهروندان. Alle Rechte vorbehalten.
Diesen Artikel ausdrucken

[ Zurück ]